سفارش تبلیغ
صبا ویژن
غروب جمعه چقدر غمگین است

عصر یک جمعه ی دلگیر

دلم گفت بنویسم که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا اب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

و هرکس که دراین خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،به ایمان نرسیده است و غم عشق به پایان نرسیده است

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید بنویسد که هنوزم که هنوز است چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟چرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد،زمین مرد

خداوند گواه است،دلم چشم به راه است،و در حسرت یک پلک نگاه است

ولی حیف نصیبم فقط آه است و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،برسد کاش صدایم به صدایی...


+ نوشته شـــده در جمعه 93 شهریور 21ساعــت ساعت 6:59 عصر تــوسط محمد علیپور | نظر
برچسب ها: غروب جمعه چقدر غمگین است