سفارش تبلیغ
صبا ویژن
لبخند های پشت خاکریز

 


یکبار در جبهه آقای «فخر الدین حجازی» آمده بود 

برای سخنرانی و روحیه دادن به رزمندگان.

وسطهای حرفاش به یکباره با صدای بلند گفت:

«آی بسیجی‌ها !» همه گوشها تیز شد که

چی می‌خواهد بگوید.ادامه داد:

«الهی دستتان بشکند!»...عصبانی شدیم.

می‌دانستیم منظور دیگری دارداما آخه چرا این حرف رو زد؟

یک لیوان آب خورد و گفت: «گردن صدام رو !!!»

اینجا بود که همه زدند زیر خنده


+ نوشته شـــده در دوشنبه 93 خرداد 19ساعــت ساعت 12:38 عصر تــوسط محمد علیپور | نظر بدهید
برچسب ها: شهادت , جبهه وجنگ , جملات زیباجنگ , شهدا